گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد دوم
بخش نهم: مناقب حضرت امام کاظم علیه السلام





اشاره
قطره اي از دریاي فضایل و مناقب
عالم خاندان علم و نبوّت
ابو ابراهیم حضرت امام موسی کاظم
صلوات اللَّه علیه
---------------------------------------------------
ص: 632
ص: 633
می نویسد: عیسی شلقان گوید: « قرب الإسناد » 1 - در کتاب / 1055
محضر باصفاي امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم ، می خواستم در مورد ابوالخطّاب از حضرتش بپرسم.
حضرت پیش از آن که من بنشینم به من فرمود :
اي عیسی! چه مانعی دارد که پسرم را ملاقات کنی و آنچه می خواهی از او بپرسی ؟
من خدمت بنده صالح و شایسته خدا ، امام کاظم علیه السلام رفتم، او در مکتب بود، و در لب هاي شریفش اثر مرکب بود ،
پیش از سؤال من فرمود:
یا عیسی ! إنّ اللَّه تبارك وتعالی أخذ میثاق النبیّین علی النبوّه فلم یتحوّلوا عنها أبداً، وأخذ میثاق الوصیّین علی الوصیّه فلم
یتحوّلوا عنها أبداً ، وأعار قوماً الإیمان زماناً ثمّ یسلبهم إیّاه ، وأنّ أبا الخطّاب ممّن اُعیر الإیمان وسلبه اللَّه .
اي عیسی! به راستی که خداوند از پیامبران بر پیامبري پیمان گرفته که همواره ثابتند و از آن روگردان نمی باشند ، و از اوصیا
بر وصایت و امامت پیمان گرفته که همواره ثابتند و از آن روگردان نمی باشند ، و به برخی ایمان عاریه اي داده که بعداً از
آنها می گیرد و ابوالخطّاب از جمله کسانی بود که ایمان عاریه اي داشت و خداوند از او گرفت.
ص: 634
من (از پاسخ آن آقازاده خوشحال شدم و) آن حضرت را در آغوش گرفته و میان دو چشمانش را بوسیدم، سپس عرض
کردم: پدر و مادرم فدایت باد ! که شما از خاندانی هستید که خداوند می فرماید :
؛ (1) « ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ »
.« آنان فرزندانی هستند که برخی از برخی دیگر (فضیلت) گرفته اند و خداوند شنوا و داناست »
آنگاه خدمت امام صادق علیه السلام بازگشتم، حضرت فرمود: چه کردي اي عیسی؟
عرض کردم: پدر و مادرم فدایت باد! خدمت فرزندتان کاظم علیه السلام رسیدم، وي پیش از آن که من چیزي بپرسم پاسخم
داد و هر چه که می خواستم بپرسم جواب داد، سوگند به خدا! فهمیدم که صاحب این امر اوست و او امام است.
حضرت فرمود:
یا عیسی ! إنّ ابنی هذا الّذي رأیت لو سألته عمّا بین دفّتی المصحف لأجابک فیه بعلم .
اي عیسی! این پسرم که او را دیدي اگر از آنچه در قرآن است از او بپرسی با علم و دانش ، پاسخ واقعی را به تو خواهد داد .
( امام صادق علیه السلام همان روز او را از مکتب بیرون آورد، و از آن روز فهمیدم که او صاحب این امر و امام است. ( 2
------------------------------------------------
آمده است: « الصراط المستقیم » و نیز « الثاقب فی المناقب » 2 - در کتاب / 1056
مف ّ ض ل بن عمر گوید : هنگامی که امام صادق علیه السلام به شهادت رسید یکی از فرزندان آن حضرت به نام عبداللَّه بن
جعفر ادّعاي امامت کرد .
. -1 سوره آل عمران ، آیه 34
653 ح 5 (با / 24 ح 40 و ص 58 ح 68 (با اندکی تفاوت) ، الخرائج : 2 / -2 قرب الإسناد : 334 ح 1237 ، بحار الأنوار : 48
293 آورده است . / تفاوت) . بخشی از این روایت را ابن شهراشوب رحمه الله در المناقب : 4
ص: 635
امام کاظم علیه السلام به غلامش دستور داد تا مقداري هیزم در وسط حیاط جمع کنند، آنگاه شخصی را فرستاد تا عبداللَّه را
به خانه دعوت کند.
او آمد، امام کاظم علیه السلام نیز به همراه گروهی از بزرگان شیعه امامیّه در خانه حضور به هم رسانیدند.
امام علیه السلام دستور داد هیزمها را آتش بزنند، تا خوب سرخ شوند. آنگاه برخاست و با لباسهایش در وسط آتش قرار
گرفت، و رو کرد به آن گروه و ساعتی با آنان به سخن پرداخت، سپس برخاست و لباسش را تکان داد و به جایگاه خود
برگشت، رو کرد به برادرش عبداللَّه و فرمود:
إن أنت تزعم أنّک الإمام بعد أبیک فاجلس فی ذلک المجلس .
اگر تو گمان می کنی که پس از پدرت امام هستی برخیز و در وسط آتش بنشین.
مفضّل می گوید: در این هنگام ما دیدیم که رنگ عبداللَّه دگرگون شد و برخاست و در حالی که رداي خود را بر زمین می
( کشید از خانه امام کاظم علیه السلام بیرون رفت . ( 1
------------------------------------------------
می نویسد : حدیث ابوحنیفه از جمله احادیثی است که میان شیعه و سنّی شهرت « الثاقب فی المناقب » 3 - در کتاب / 1057
یافته است .
روزي ابو حنیفه وارد خانه امام صادق علیه السلام شده و فرزندش موسی صلوات اللَّه علیه را در راهرو منزل می بیند ، با
خودش می گوید : شیعیان چنین می پندارند که دانش در دوران کودکی به اینان عطا می شود، اینک از این کودك سؤالاتی
می پرسم تا او را امتحان کنم .
آنگاه رو به امام کاظم علیه السلام کرده و می گوید: اي پسر! وقتی آدم غریبی وارد شهري شد کجا باید قضاي حاجت کند؟
189 ح 2 به صورت / 67 ح 89 . این روایت در الصراط المستقیم : 2 / -1 الثاقب فی المناقب : 137 ح 1 ، بحار الأنوار : 48
308 ح 2 آمده است . / اختصار نقل شده و نظیرش در الخرائج : 1
ص: 636
امام کاظم علیه السلام با نگاهی غضبناك به او نگریست و فرمود:
اي شیخ! بی ادبی کردي، سلامت کو؟
ابو حنیفه گوید: من شرمنده شده و عقب عقب برگشتم تا از خانه بیرون رفتم و این در حالی بود که او در نظرم خیلی بزرگوار
و شریف آمد، آنگاه بازگشتم ، سلام نموده و عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! اگر شخص غریبی وارد شهري شد کجا باید
قضاي حاجت کند؟ فرمود:
از کنار رودخانه هاي شهر، جویبارهاي آب، محل فرود آمدن و تجمّع مردم ، زیر درختان میوه دار، اطراف خانه ها، کنار راه
ها و کنار چشمه ها و حوضها بپرهیزد؛ هر کجا که بخواهد قضاي حاجت کند.
ابو حنیفه گوید: عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! معصیت از چه کسی سر می زند؟
حضرت نگاهی به من کرد و فرمود:
إمّا أن تکون من اللَّه ، أو من العبد ، أو منهما معاً ، فإن کانت من اللَّه فهو أکرم من أن یؤاخذه بما لم یکتسبه ، وإن کانت منهما
فهو أعدل من أن یأخذ العبد بما هو شریک فیه ، فلم یبق إلّا أن یکون من العبد ، فإن عفا فبفضله ، وإن عاقب فبعدله .
گناه یا از ناحیه خداوند است، یا از جانب بنده، یا از جانب هر دو، اگر از ناحیه خدا باشد او بزرگوارتر از آن است که بنده
اش را به خاطر معصیتی که مرتکب نشده کیفر دهد و اگر از جانب هر دو باشد ، خداوند عادل تر از آن است که در معصیتی
که خود شرکت نموده ، بنده اش را کیفر دهد، پس راهی نمی ماند جز آن که معصیت از جانب بنده باشد. در این صورت،
اگر خداوند بنده اش را بخشید پس به فضل و رحمتش بوده و اگر او را کیفر داد پس به عدلش با او رفتار کرده است .
ابو حنیفه گوید: بغض گلویم را گرفت چشمانم از اشک پر شد و این آیه را خواندم که:
ص: 637
؛ (1) « ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بِعْضٍ وَاللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ »
(2) .« آنان فرزندانی هستند که برخی از برخی دیگر (فضیلت) گرفته اند و خداوند شنوا و داناست »
------------------------------------------------
4 - باز در همان کتاب آمده است: اسحاق بن ابی عبد اللَّه گوید: / 1058
سالی که امام کاظم علیه السلام از بصره می آمدند ؛ من همراه حضرتش بودم، ما از ترس توفان از زمین سیلگاهی که در آن
ریگ و سنگریزه بود عبور می کردیم، در این هنگام باگروهی که سوار کشتی بودند برخورد کردیم، از آنان سر و صدایی
شنیده می شد. امام علیه السلام فرمود:
این سر و صدا براي چیست؟
عرض شد : عروسی را به سوي همسرش می برند .
پس از اندك زمانی ناگاه فریادي شنیدیم.
امام علیه السلام فرمود:
این فریاد چه بود؟
عرض کردم: عروس می خواست مشتی آب بردارد که دستبندش در آب افتاد.
امام علیه السلام فرمود:
بایستید، و به ناخداي کشتی آنان نیز بگویید: کشتی را نگه دارد.
ما ایستادیم، ناخداي آنان نیز کشتی را نگه داشت، حضرت سینه مبارك خود را به کشتی تکیه داده و آهسته دعایی خواند،
آنگاه به ناخدا فرمود:
در آب فرو رو (و دستبند را بیاور).
ناخدا لنگی به خود بسته و در آب فرو رفت، بیش از نیم ساعت جستجو کرد ناگاه دستبند را آورد .
وقتی ناخدا دستبند را آورد ، اسحاق ، برادر امام علیه السلام عرض کرد: قربانت گردم ! دعایی که خواندي براي ما نیز بیاموز .
. -1 سوره آل عمران ، آیه 34
314/ 106 ضمن ح 8 . نظیر این روایت را ابن شهراشوب در المناقب : 4 / -2 الثاقب فی المناقب : 171 ح 1 ، بحار الأنوار : 48
آورده است .
ص: 638
حضرت فرمود:
به شرطی که به نااهلان نیاموزي جز افرادي که مورد اعتماد هستند.
آنگاه این دعا را خواند:
یا سابِقَ کُلِّ فَوْتٍ ، وَیا سامِعَ کُلِّ صَوْتٍ ، وَیا بارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ ، وَیا کاسِیَ الْعِظامِ لَحْماً بَعْدَ الْمَوْتِ ، یا مَنْ لاتَغْشاهُ »
الظُّلُماتِ الْحِنْدِسیَّه وَلاتَتَشابَهُ عَلَیْهِ الْأَصْواتُ الْمُخْتَلِفَهُ ، وَیا مَنْ لایَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ ، یا مَنْ لَهُ عِنْدَ کُلِّ شَیْ ءٍ مِنْ خَلْقِهِ سَمْعٌ
حاضِرٌ ، وَبَصَرٌ نافِذٌ ، لایُغَلِّطُهُ کَثْرَهُ الْمَسائِلِ ، وَلایُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّین ، یا حَیٌّ حینَ لا حَیَّ فی دَیْمُومِیَّهِ مُلْکِهِ وَبَقائِهِ ، یا مَنْ سَکَنَ
الْعُلی وَاحْتَجَبَ عَنْ خَلْقِهِ بِنُورِهِ ، یا مَنْ أَشْرَقَ بِنُورِهِ دیاجِی الظُّلَم ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْواحِ دِ الْأَحَدِ الْفَرْدِ الْوِتْرِ الصَّمَدِ أَنْ تُ َ ص لِّیَ
. « عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الْأَخْیار
اي پیشی گیرنده از هر فوت شده، و اي شنونده هر صدا، و اي آفریننده جان ها پس از مرگ ، و اي پوشاننده استخوان ها با
گوشت پس از بین رفتن ، اي کسی که تاریک هاي تیره او را نپوشاند و صداهاي گوناگون بر او مشتبه نگردد ، و اي کسی
که هیچ امري او را از امر دیگري باز ندارد ، اي کسی که نزد هر آفریده گوش شنوا و دیده نافذ دارد که زیادي پرسشها او را
به اشتباه نینداخته و پافشاري اصرارکنندگان خسته اش نکند .
اي زنده در زمانی که در ملک همیشگی و بقایش زنده اي نبود ، اي کسی که ساکن در (عرش) والا است و با نورش از
آفریدگانش فاصله گرفته ، اي کسی که با نورش قعر تاریکی ها را روشن نموده؛ از تو می خواهم به حق آن اسمت که تنها ،
( یکتا ، یگانه فرد ، وتر و صمد است که بر محمّد و آل محمّد که پاکیزه و برگزیده اند درود فرست . ( 1
------------------------------------------------
239 آورده است . / 29 ح 2 . نظیر این روایت را إربلی در کشف الغمّه : 2 / -1 الثاقب فی المناقب : 459 ح 5 ، بحار الأنوار : 48
ص: 639
5 - باز در همان کتاب آمده است : اسحاق بن منصور گوید: / 1059
از امام کاظم علیه السلام شنیدم که تاریخ مرگ یکی از شیعیانش را اطلاع می داد ، من با خود گفتم : به راستی این شخص
می داند که شیعیانش در چه روزي می میرند ؟
همین که این سخن از ذهن من خطور نمود ، رو به من کرد و فرمود :
اصنع ما أنت صانع ، فإنّ عمرك قد فنی ، وقد بقی منه دون سنتین، وکذلک أخوك لایمکث بعدك إلّا شهراً واحداً حتّی
یموت، وکذلک عامّه أهل بیتک ویتشتّت کلّهم ، ویتفرّق جمعهم ، ویشمت بهم أعداؤهم ویصیرون رحمه لإخوانهم ، إن کان
هذا فی صدرك.
تو نیز هر کاري داري انجام بده که عمر تو هم در حال پایان است و بیش از دو سال زنده نیستی و برادرت نیز یک ماه پس از
تو خواهد مرد و همچنین تمام خانواده ات همگی پراکنده و جمعیّت آنها متفرّق خواهند شد و مورد سرزنش دشمنان و ترحّم
دوستان قرار خواهند گرفت ، آیا این خیال را نمی کردي ؟
عرض کردم: از آنچه از ذهنم خطور کرد به سوي خدا استغفار می نمایم.
آري ، دو سال تمام نشد که اسحاق بن منصور از دنیا رفت، و پس از یک ماه برادرش نیز وفات یافت، خانواده اش نیز مردند،
( و بازماندگان آنها فقیر شده و پراکنده شدند به گونه اي که نیازمند به کمک و صدقه شدند. ( 1
------------------------------------------------
6 - باز در همان کتاب می خوانیم: اسحاق بن عمّار گوید: / 1060
محضر باصفاي امام کاظم علیه السلام شرفیاب شده و برابر حضرتش نشستم، ناگاه شخصی خراسانی اجازه ورود خواست،
وارد شده و با لهجه اي سخن گفت که من تا حال نشنیده بودم، گویا صدایی شبیه، صداي پرندگان داشت .
. 68 ح 90 / 310 ح 3 ، بحار الأنوار : 48 / -1 الثاقب فی المناقب : 461 ح 8 ، الخرائج : 1
ص: 640
حضرت پاسخ او را با همان زبان و لهجه خودش داد تا این که صحبت آنها تمام شد و او همه مسایلش را پرسید و بیرون رفت.
عرض کردم: من تاکنون چنین زبان و لهجه اي نشنیده بودم.
حضرت فرمود:
این لهجه گروهی از اهل چین است . البتّه، زبان و لهجه همه مردم چین، چنین نیست. مثل این که از حرف زدن من به لهجه
آنان در شگفت شدي؟
عرض کردم: جاي شگفتی بود.
فرمود:
أخبرك بما هو أعجب منه ، إنّ الإمام یعلم منطق الطیر ومنطق کلّ ذي روح خلقه اللَّه تعالی، وما یخفی علی الإمام شی ء .
اینک از این شگفت تر به تو می گویم؛ به راستی که امام، زبان پرندگان و هر صاحب روحی را که خدا آفریده می داند و
( چیزي بر امام پوشیده نیست. ( 1
------------------------------------------------
می نویسند: « اعلام الوري » در « مجمع البیان » و طبرسی رحمه الله صاحب تفسیر « الارشاد » 7 - شیخ مفید قدس سره در / 1061
حسن بن محمّد از جدّش از افراد زیادي از یاران و اساتیدش نقل می کند که:
یکی از فرزندان عمر بن خطّاب در مدینه امام کاظم علیه السلام را مورد آزار قرار می داد، وقتی آن حضرت را می دید ناسزا
می گفت و به علی علیه السلام دشنام می داد. روزي بعضی از یاران امام کاظم علیه السلام به حضرتش عرض کردند : اجازه
دهید ما این فاجر را بکشیم .
حضرت به شدّت آنها را از این عمل بازداشته و به خاطر این عمل توبیخ نمود. آنگاه از شغل آن مرد عمري پرسید.
گفتند: او در اطراف مدینه مشغول زراعت است، حضرت سوار بر مرکبش شده و به سوي او حرکت کرد، او را در مزرعه اش
پیدا کرد، با
313 ح 6 (با اندکی / 70 ح 94 . این روایت را راوندي در الخرائج : 1 / -1 الثاقب فی المناقب : 462 ح 9 ، بحار الأنوار : 48
تفاوت) آورده است .
ص: 641
الاغش وارد مزرعه وي شد .
عمري فریاد زد: زراعت مرا لگدمال نکن .
حضرت همچنان سوار بر الاغ از روي زراعت او به طرفش می رفت ، تا این که نزدیک او رسید، و از مرکب پیاده شد، و در
کنارش نشست، و با روي گشاده و خندان به او فرمود :
چقدر هزینه براي این مزرعه کرده اي؟
گفت: صد دینار .
... تا آنجا که گوید : امام کاظم علیه السلام کیسه اي در آورد - که در آن سیصد دینار بود - و به او داد و فرمود:
زراعت تو نیز بحال خودش باقی است ، خداوند آنچه در آن اُمید داري به تو روزي می کند .
راوي گوید: عمري برخاست و سر امام علیه السلام را بوسید و تقاضا کرد که حضرت از خطاي گذشته اش بگذرد .
امام کاظم علیه السلام لبخندي به او زد و بازگشت .
راوي گوید : آن حضرت به سوي مسجد رفت ، دید عمري در مسجد نشسته، نگاهی به آن حضرت کرد و این آیه را خواند:
. « خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد » ؛« اللَّهُ أَعْلَمُ حَیث یَجْعَل رِسالَتَه »
یاران عمري دور او را گرفتند و گفتند: جریان چیست؟ تو پیش از این چنین عقیده نداشتی و این گونه نمی گفتی ؟
عمري گفت: اکنون شنیدید که چه گفتم، و شروع کرد به دعا کردن بر امام کاظم علیه السلام . یارانش با او دشمنی کردند او
نیز با آنها دشمن شد .
وقتی امام کاظم علیه السلام به منزلش برگشت، به اطرافیانش - که تصمیم قتل او را گرفته بودند - فرمود :
أیّما کان خیراً ما أردتم ؟ أم ما أردت ؟ إنّنی أصلحت أمره
ص: 642
بالمقدار الّذي عرفتم وکفیت به شرّه.
کدام رفتار بهتر بود : آنچه شما تصمیم داشتید یا آنچه من انجام دادم؟! من با همان مبلغی که می دانید او را رو به راه کرده و
( جلو شرّش را گرفتم . ( 1
------------------------------------------------
می نویسد: ابن ابی حمزه گوید: « خرائج » 8 - قطب راوندي قدس سره در کتاب / 1062
من در خدمت مولایم امام کاظم علیه السلام بودم، ناگاه سی نفر غلام حبشی که براي حضرتش خریده بودند وارد شدند،
یکی از غلامان که زیبا بود با زبان مادري خود سخن گفت، امام کاظم علیه السلام نیز با همان لهجه پاسخ او را داد.
غلام از این امر در شگفت شد و دیگران نیز در شگفت شدند، چرا که خیال می کردند که امام علیه السلام زبان آنها را نمی
فهمد.
امام کاظم علیه السلام به او فرمود:
من مقداري پول در اختیار تو می گذارم و تو به هر کدام سی درهم بده .
آنها از خدمت حضرتش بیرون آمدند، و به یکدیگر می گفتند: این آقا به لهجه ما ، بهتر از خودمان صحبت می نماید، و این
نعمتی است که خداوند به ما ارزانی داشته است.
علیّ بن ابو حمزه گوید: وقتی آنها بیرون رفتند، عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! دیدم که با این حبشیان به زبان خودشان
حرف می زدي؟
حضرت فرمود:
آري. عرض کردم: به یکی از غلامان امتیازي قایل شدي؟
فرمود: آري، به او گفتم: به یارانش نصیحتی کند، و هر ماه به هر کدام از آنها سی درهم بدهد، زیرا وقتی او زبان به سخن
گشود از آنها داناتر بود، چرا که او از فرزندان پادشاه آنهاست، او را رئیس آنها قرار داده و سفارش کردم هر چه نیاز دارند از
او بگیرند . با همه اینها، او غلام درستی است.
آنگاه حضرت فرمود: شاید تو از این که با زبان حبشی با آنان صحبت
. 102 ح 7 / 26 و 27 ، بحار الأنوار : 48 / -1 الإرشاد : 297 ، إعلام الوري : 2
ص: 643
کردم در شگفت شدي ؟
عرض کردم: آري، به خدا سوگند !
فرمود: در شگفت مباش که آنچه از امر من بر تو پنهان شده از این خیلی شگفت انگیزتر و شگفت انگیزتر است . آنچه از من
شنیدي همانند این است که پرنده اي با منقارش قطره اي از دریایی بردارد ، آیا آن یک قطره اي که پرنده با منقارش برداشته
از دریا می کاهد ؟
والإمام بمنزله البحر لاینفد ما عنده وعجائبه أکثر من عجائب البحر.
و امام نیز به منزله دریاست، آنچه در نزد اوست پایان پذیر نیست و کارهاي شگفت انگیز او ، از شگفتی هاي دریا بیشتر است
(1) .
------------------------------------------------
می نویسد: یحیی بن حسن گوید: « مقاتل الطالبیّین » 9 - ابو الفرج در / 1063
امام کاظم علیه السلام هر گاه از کسی خبري به او می رسید که ناخوش آیند بود ، کیسه دیناري براي او می فرستاد. کیسه
( هاي آن حضرت بین سیصد تا دویست دینار بود و کیسه هاي آن حضرت ضرب المثل شده بود . ( 2
------------------------------------------------
می نویسد: ابو حنیفه گوید: « اعلام الدین » 10 - دیلمی در / 1064
روزي جهت پرسش از مسائلی خدمت امام صادق علیه السلام رفتم ، گفتند : آن حضرت خوابیده است .
من منتظر شدم تا از خواب بیدار شود . در این بین پسربچّه اي پنج - یا شش - ساله اي را دیدم، که بسیار زیبا، داراي هیبت
والا و نیکو رفتار بود، پرسیدم: این کودك کیست؟
گفتند: موسی بن جعفرعلیهما السلام است .
بر او سلام کرده و گفتم: اي فرزند رسول خدا ! نظر شما در مورد اعمال بندگان چیست ؟
. 70 ح 93 و 100 ح 4 / 312 ح 5 ، بحار الأنوار : 48 / -1 الخرائج : 1
. 104 ذیل ح 7 / -2 مقاتل الطالبیّین : 413 ، بحار الأنوار : 48
ص: 644
حضرت چهار زانو نشست و آستین راست خود را روي آستین چپ گذاشت و فرمود:
اي نعمان! پرسیدي، اینک پاسخش را گوش کن، وقتی شنیدي بفهم و حفظ کن، وقتی فهمیدي عمل کن.
إنّ أفعال العباد لاتعدو من ثلاث خصال : إمّا من اللَّه علی انفراده ، أو من اللَّه والعبد شرکه ، أو من العبد بانفراده . فإن کانت من
اللَّه علی انفراده فما باله سبحانه یعذّب عبده علی ما لم یفعله مع عدله ورحمته وحکمته ، وإن کانت من اللَّه والعبد شرکه فما
بال الشریک القويّ یعذّب شریکه علی ما قد شرکه فیه وأعانه علیه .
همانا اعمال بندگان از سه صورت خارج نیست:
1 - یا فقط خداوند این کارها را انجام می دهد. 2 - یا خدا و بنده در انجام این اعمال شریکند. 3 - یا تنها بنده انجام می دهد.
اگر خداوند به تنهایی انجام داده ، پس چرا بنده اش را بر آنچه انجام نداده کیفر کند؟ با این که خداوند عادل، رحیم و حکیم
است.
و اگر این عمل با شرکت بنده و خدا انجام پذیرفته، چرا شریک توانا و قوي، شریک ناتوان خود را کیفر دهد؟ با این که
خودش شریک بوده و او را یاري نموده است؟
آنگاه حضرت فرمود: یا نعمان! این دو صورت که حتماً محال است ؟
ابو حنیفه گفت: آري .
حضرت فرمود: فقط صورت سوّم باقی می ماند که بنده به تنهایی انجام بدهد.
آنگاه حضرت این اشعار را خواند:
لم تخل أفعالنا الّتی نذمّ بها
إحدي ثلاث خصال حین نبدیها
إمّا تفرّد بارئنا بصنعتها
فیسقط اللوم عنّا حین نأتیها
أو کان یشرکنا فیها فیلحقه
ما کان یلحقنا من لائم فیها
أو لم یکن لإلهی فی جنایتها
ذنب فما الذنب إلّا ذنب جانیها
ص: 645
کارهایی که باعث نکوهش ما می گردند ، به هنگام مرتکب شدن از سه حالت بیرون نیستند:
یا پروردگار ما به تنهایی آنها را انجام می دهد؛ در آن صورت با این که از ما ظاهر گشته ، مورد ملامت قرار نمی گیریم .
یا این که خداوند در ارتکاب آنها با ما شریک است که در آن صورت او نیز مانند ما مورد سرزنش قرار می گیرد .
( یا این که براي خداوند در جنایت بنده گناهی نیست ، پس گناه مربوط به کسی است که آن را مرتکب شده است . ( 1
------------------------------------------------
11 - علّامه بزرگوار محدّث عالی مقدار مجلسی قدس سره می گوید : در یکی از کتاب هاي دانشمندان شیعه دیدم / 1065
که آمده بود :
وقتی هارون الرشید لعنه اللَّه علیه تصمیم گرفت امام کاظم علیه السلام را به شهادت برساند، قتل آن حضرت را به هر یک از
مقامات کشوري و لشکري پیشنهاد کرد هیچ کدام نپذیرفتند.
وي ناچار نامه اي به نمایندگان خود در کشورهاي فرنگ نوشت که : گروهی را براي من بفرستید که خدا و پیامبر را
نشناسند، من می خواهم به وسیله آنان کاري انجام دهم.
آنان یک گروه پنجاه نفري را که آشنایی با اسلام حتّی با لغت عرب نداشتند ، فرستادند . وقتی آنان آمدند هارون آنها را
گرامی داشت و پرسید: خداي شما کیست؟ پیامبرتان کیست؟
آنان پاسخ دادند: ما نه خدایی را می شناسیم نه پیامبري را .
آنگاه آنها را وارد اتاقی کرد که امام کاظم علیه السلام را در آن زندانی کرده بود، تا حضرتش را به قتل برسانند و خود
هارون الرشید لعین نیز از پنجره اتاق به آنان تماشا می کرد .
آنان وارد اتاق شدند وقتی چشمشان به امام کاظم علیه السلام افتاد اسلحه خود
. 175 ح 18 / -1 اعلام الدین: 318 ، بحار الأنوار : 48
ص: 646
را کنار انداخته و بدنشان به لرزه افتاد، و در پیشگاه حضرتش به سجده افتادند و از ترحّم به امام علیه السلام می گریستند .
امام کاظم علیه السلام نیز دست رأفت خویش را بر سر آنها می کشید و با زبان و لهجه خودشان با آنان صحبت می کرد و
آنان می گریستند .
وقتی هارون چنین دید از ترس این که فتنه و آشوبی برپا شود وزیر خود را صدا زد و به او دستور داد که آنها را بیرون کند.
آنان در حالی که به احترام امام علیه السلام عقب عقب می آمدند خارج شدند، آنگاه سوار بر مرکبهاي خود شده و بدون
( اجازه هارون به سوي کشورشان بازگشتند. ( 1
------------------------------------------------
می نویسد : یعقوب بن جعفر بن ابراهیم گوید : « کافی » 12 - ثقه الإسلام کلینی رحمه الله در کتاب شریف / 1066
بودیم ، ناگاه مردي نصرانی « عریض » من در خدمت امام کاظم علیه السلام به همراه عدّه اي در یکی از صحراهاي مدینه به نام
وارد شد .
او رو به امام علیه السلام کرد و گفت : من طی یک سفري پرزحمت و پرمشقّت از کشوري دور براي دیدن شما آمده ام،
مدّت سی سال است از خداوند می خواهم که مرا به بهترین دین و داناترین بندگان راهنمایی فرماید .
در خواب شخصی نزد من آمد و شخصیّتی را به من معرّفی کرد، او مردي بود که در بالاي شهر دمشق زندگی می کرد، من
نزد او رفتم و با او صحبت کردم .
او گفت: من دانشمندترین اهل دین خود هستم، البتّه از من داناتر نیز وجود دارد .
به او گفتم: مرا به داناتر از خودت راهنمایی کن، چرا که من رنج سفر را
. 249 ذیل ح 57 / -1 بحار الأنوار : 48
ص: 647
بزرگ نمی شمارم و از مشقّت آن باکی ندارم، من همه انجیل و نیز مزامیر داود علیه السلام را خوانده ام، من چهار سفر از
تورات و نیز ظاهر قرآن را خوانده و همه آن را در حفظ دارم.
آن دانشمند به من گفت: اگر علم نصرانی را می خواهی، من از عرب و عجم به آن داناترم، و اگر علم یهودي را می خواهی
پسر شرحبیل سامري که امروزه داناترین مردم به آن علم است. و اگر دنبال کسی هستی که علم اسلام، علم ، « باطی » برو نزد
تورات، علم انجیل و زبور، کتاب هود را می داند و از هر چه که بر پیامبران فرود آمده - چه در زمان تو و چه در زمان گذشته
- و آنچه که خیر و نیکی از آسمان فرود آمده - چه کسی از آن اطّلاع داشته یا نداشته باشد - آگاه است .
او بیان کننده هر چیزي و بهبود دهنده جهانیان است، او سبب آرامش کسی است که دل در گرو او گذارد و بصیرت و بینش
کسی است که خدا بر او خیري اراده فرموده ، و مأنوس با حق گشته است. همینک تو را به سوي او راهنمایی می کنم و او را
به تو معرّفی می نمایم، پیش او برو، گر چه با پاي پیاده باشی اگر نتوانستی با زانوان ادامه بده و اگر عاجز شدي روي زمین
بنشین و خود را به سوي او بکش و اگر باز درماندي پس با صورت به جانب او برو .
گفتم: نه، من توانایی بدنی و مالی این مسافرت را دارم .
حرکت کن . « یثرب » گفت: پس فوري به سوي شهر
را نمی شناسم . « یثرب » گفتم: من شهر
گفت: به سوي مدینه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم همان پیامبري که بر عرب مبعوث شد، برو . او پیامبري عربی و هاشمی
بود، وقتی وارد شهر مدینه شدي از بنی غنم بن مالک نجّار بپرس، او در کنار مسجد شهر ، زندگی می کند، در آن شهر با
علامت و زینت نصرانیّت وارد شو، چرا که والی آنجا بر آنها
ص: 648
(شیعیان او) سخت می گیرد ، البتّه خلیفه از او سخت گیرتر است . آنگاه از پسران عمرو بن مبذول سؤال کن، او در بقیع زبیر
ساکن است .
آنگاه از موسی بن جعفر علیه السلام بپرس که خانه اش کجاست؟ خودش کجاست؟ آیا در مسافرت است یا در شهر حضور
دارد؟ اگر در مسافرت باشد تو نیز خود را به او برسان که سفرش از مسافرت تو کوتاهتر است .
یکی از نصاراي شهر غوطه دمشق نزد شما راهنمایی کرده ، و او بسیار سلام « مطران » وقتی خدمتش شرفیاب شدي بگو: مرا
خدمت شما رسانده و می گفت: همواره از خداوند متعال می خواهم که اسلام مرا به دست شما قرار دهد .
پس همه این جریان را همان گونه که بر عصاي خویش تکیه داده بود ، تعریف کرد.
آنگاه گفت: آقاي من ! اگر اجازه می فرمایید، عرض ادب کرده و به خاك افتم و در محضر شما بنشینم.
امام کاظم علیه السلام فرمود:
اجازه نشستن می دهم ، ولی اجازه نمی دهم که به خاك افتی.
او نشست و براي احترام ، کلاه از سر خود برداشت . آنگاه گفت : قربانت گردم؛ اجازه می فرمایید حرفی بزنم؟
امام علیه السلام فرمود :
آري، براي همین کار آمده اي.
نصرانی گفت : آیا جواب سلام دوستم را می دهید یا نه ؟
امام کاظم علیه السلام فرمود:
آرزو می کنم که خدا دوستت را هدایت کند، ولی جواب سلام در صورتی است که به دین ما وارد شود .
نصرانی گفت: خداوند کار شما را اصلاح فرماید ! من از شما سؤالاتی دارم که اگر اجازه بفرمایید ، می پرسم .
ص: 649
حضرت فرمود: بپرس .
گفت: مرا آگاه نما از کتابی که خداوند متعال بر محمّد صلی الله علیه وآله وسلم فرو فرستاده و زبان به آن گشوده ، سپس آن
را توصیف نموده و فرمود:
. (1) « فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ × إنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إنَّا کُنّا مُنْذِرینَ × وَالْکِتابِ الْمُبینِ × حم »
در آن شب هر × ما آن را در شبی مبارك فرود آوردیم ، ما همیشه از بیم دهندگانیم × سوگند به این کتاب روشنگر × حم »
. « امري بر اساس حکمت (الهی) تدبیر می شود
تفسیر این آیات در باطن چیست؟ حضرت فرمود:
حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم است و این اسم در کتاب هود نیز آمده است، ولی بعضی از حروفش ناقص « حم »
است .
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام است . ؛« الکِتابُ المُبین » و منظور از
حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است . ؛« اللیله » و منظور از
منظورش این است که از او (فاطمه علیها السلام) خیر زیادي به وجود می ؛ « فیها یُفْرَق کُلّ أمْرٍ حَکیمٍ » : و امّا این که می فرماید
آید، مرد حکیم، مرد حکیم و مرد حکیم .
مرد نصرانی گفت: براي من ، نخستین و آخرین شخص از این مردان حکیم را توصیف کن .
امام علیه السلام فرمود:
توصیف تو را به اشتباه می اندازد، ولی سوّمین شخص را براي تو وصف می نمایم و این که چه کسی از نسل او به وجود می
آید، البتّه در کتابهایی که براي شما نازل شده ، اسم او آمده است، اگر تغییري در آن نداده باشید یا تحریف کرده و کتمان
نکنید که این کار گذشتگان شما بوده است .
نصرانی گفت: من آنچه را که می دانم از شما پنهان نمی نمایم، و شما را
. 1 - -1 سوره دخان : آیه 4
ص: 650
نیز تکذیب نمی کنم، شما می دانید که من راست می گویم یا دروغ، سوگند به خدا! به راستی که خداوند شما را مورد
عنایت و فضل خود قرار داده و چنان نعمت هاي خویش را به شما عنایت فرموده که کسی تصوّر آن را نمی کند، و آنچنان
آشکار است که پنهان گران را یاراي پنهان کردن فضایل شما نیست، و کسی نمی تواند آنها را تکذیب کند، پس آنچه من
می گویم یک واقعیّتی است، پس آنچه را بگویم همان گونه است که گفته ام .
امام کاظم علیه السلام فرمود:
أعجلک أیضاً خبراً لایعرفه إلّا قلیل ممّن قرأ الکتب ، أخبرنی ما اسم اُمّ مریم؟ وأيّ یوم نفخت فیه مریم؟ ولِکَم من ساعه من
النهار؟ وأيّ یوم وضعت مریم فیه عیسی علیه السلام؟ ولِکَم من ساعه من النهار؟
هم اکنون خبري را براي تو بازگو می کنم که جز عدّه اندکی از آشنایان کتابهاي آسمانی آن را نمی داند، بگو ببینم: اسم
مادر حضرت مریم چه بود؟ در چه روزي بر او دمیده شد؟ چه ساعت از روز بود؟ در کدام روز حضرت مریم ، حضرت عیسی
علیه السلام را وضع حمل کرد ؟ در چه ساعتی از روز بود؟
نصرانی گفت: نمی دانم.
امام کاظم علیه السلام فرمود:
می شود. و روزي که حضرت مریم حامله شد ، روز جمعه « وهیبه » 1) بود، که به زبان عربی ) « مرثا » نام مادر حضرت مریم
هنگام ظهر بود ، همان روزي که روح الأمین در آن روز فرود آمد، و مسلمانان عیدي شایسته تر از آن روز ندارند، خداوند
متعال آن روز را بزرگ داشته و حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم نیز آن روز را بزرگ داشته و دستور فرموده که آن را
عید قرار دهند و آن روز جمعه است. و روزي که حضرت مریم علیها السلام در آن وضع حمل کرد، روز سه شنبه ، چهار
ساعت و نیم از روز گذشته بود.
(حضرت ادامه داد و فرمود: ) آیا رودي را که حضرت مریم در کنار آن، حضرت عیسی علیه السلام را وضع حمل کرد ، می
شناسی ؟
نیز آمده است ، « قاموس » بود ، چنان که در « حنه » -1 علّامه مجلسی رحمه الله می گوید : در برخی از روایات آمده : اسم او
البتّه احتمال دارد یکی از آنها اسمش بوده و دیگري لقبش ، یا این که یکی از آنها در میان اهل کتاب معروف بوده است .
ص: 651
عرض کرد : نه .
فرمود: کنار رود فرات بود که پیرامون آن درختان خرما و انگور وجود دارد، هیچ جا به اندازه آنجا درختان خرما و انگور
ندارد.
آنگاه امام کاظم علیه السلام سخن خود را چنین ادامه داد :
فرزندان و اطرافیان خود را خواند پس او را کمک کردند و آل « قیدوس » امّا روزي که در آن ، زبان حضرت مریم بسته شد، و
عمران را خواست تا به مریم نگاه کنند. آنان آمدند و به او سخنانی را نسبت دادند که خداوند در کتاب شما و کتاب ما، قرآن
از آنها خبر داده است، آیا آن سخنان را فهمیده اي؟
گفت: آري، همین امروز ، آن ها را می خواندم .
حضرت فرمود: پس در این صورت ، از جاي خود برنمی خیزي جز آن که خداوند تو را هدایت می نماید .
نصرانی گفت: نام مادر من به زبان سریانی و عربی چیست؟
بوده؛ ولی اسم مادر تو به « عنقوره » و نام مادر بزرگ پدري تو « عنقالیه » امام علیه السلام فرمود: نام مادر تو به زبان سریانی
می شود، چرا که حضرت مسیح بنده نداشت. « عبداللَّه » که به زبان عربی « عبد المسیح » است و نام پدرت « میّه » عربی
نصرانی گفت: راست گفتی و نیکو فرمودي، نام پدر بزرگم چه بود؟
( می نامم. ( 1 « عبدالرحمان » بود که من او را در همین مجلس « جبرئیل » امام علیه السلام فرمود: نام پدر بزرگت
نصرانی گفت: آیا او مسلمان بود؟
امام علیه السلام فرمود: آري، او را شهید نمودند، عدّه اي از سپاهیان شام با مکر و فریب به خانه او حمله کرده و او را کشتند .
نصرانی گفت: نام من، پیش از کُنیه ام چه بود؟
بود . « عبدالصلیب » حضرت فرمود: نام تو
-1 علّامه مجلسی رحمه الله می گوید : و این نامگذاري به جهت آن است که نامیدن کسی بنام یکی فرشتگان مطلوب و مورد
پسند نیست .
ص: 652
عرض کرد: براي من چه نامی انتخاب می نمایید؟
می نامم . « عبداللَّه » فرمود: تو را
نصرانی گفت: من نیز به خداي بزرگ ایمان آوردم، و گواهی می دهم که معبودي جز خدا نیست، او یکتاست و شریکی
ندارد، یگانه و بی همتاست، نه آن گونه که نصارا وصف می کنند ، نه آن گونه که یهود اعتقاد دارند و نه آن گونه که سایر
مشرکان می گویند .
من گواهی می دهم که حضرت محمّدصلی الله علیه وآله وسلم بنده و پیامبر اوست، او را به حقّ فرستاده و این مطلب بر اهلش
آشکار است و مبطلان و بیهوده گویان از درك آن کور مانده اند. او پیامبر خدا بر همه جهانیان بوده ، از سرخ پوست و سیاه
پوست همه در دین او مشترکند. پس هر که بینا شد ؛ بصیرت یافت و هر که هدایت یافت به سود اوست، و بیهوده گویان و
مبطلان در کوري هستند و در آنچه ادّعا می کنند در گمراهی اند.
و گواهی می دهم که ولیّ ( 1) او زبان به حکمت خدا گشود، همان گونه که پیامبران گذشته زبان به حکمت رساي خدا
گشودند و در اطاعت خدا همکاري نموده و از باطل و اهل آن و از پلیدي و اهل آن دوري نمودند. آنان از راه گمراهی کناره
گرفتند، خداوند نیز آنان را در راه طاعت خویش یاري نمود و آنان را از معصیت و گناه نگه داشت.
پس آنان اولیاي خدا و یاران دین هستند، که بر کارهاي نیک تشویق و ترغیب نموده و به آن دستور می دهند. من به کوچک
و بزرگ آنان و آنها که نام بردم و آنها که نام نبردم، ایمان آوردم، و به خداي تبارك و تعالی که پروردگار جهانیان است ،
ایمان آوردم .
آنگاه آن شخص دست برد و زنّار خود را پاره کرد و صلیبی که از طلا
یا امام کاظم علیه السلام ، یا امیر مؤمنان علی علیه السلام یا هر کدام از « ولیّ » -1 علّامه مجلسی رحمه الله می گوید : مراد از
اوصیا و جانشینان آن حضرت است .
ص: 653
بود و بر گردنش آویخته بود شکست، سپس گفت: دستور بفرمایید که صدقه ام ( 1) را به چه کسی بدهم ؟
امام کاظم علیه السلام فرمود:
در اینجا شخصی است که با تو هم عقیده بوده، و خویشاوندان تو، از قبیله قیس بن تغلبه است، به او نیز نعمتی همانند نعمت
2) تو ارزانی شد و مسلمان گشت، اموالت را با او تقسیم کن و با هم همسایه شوید و من نمی گذارم حق شما - از صدقات - )
در اسلام از بین برود .
عرض کرد: سوگند به خدا! - خداوند کار شما را بهبود نماید ! - من ثروت زیادي دارم، من سیصد اسب نر و ماده - که
بالغند - و هزار شتر دارم، حقّ شما ( 3) در آن اموال بیش از حق من است .
حضرت فرمود :
تو آزاد شده خدا و پیامبر هستی ، (چرا که به وسیله آنان از آتش آزاد شدي) ، مقام و منزلت خانوادگی تو را زیانی نیست.
(آري ، او مسلمان شد و) اسلامش نیکو شد ، او با یکی از زنان قبیله بنی فهر ازدواج کرد، امام کاظم علیه السلام مهریّه او را
به مبلغ پنجاه دینار از صدقات امیر مؤمنان علیّ بن ابی طالب علیهما السلام پرداخت نمود ، حضرت به او خدمتکاري داد و
براي او خانه تهیّه کرد ، او در کنار امام کاظم علیه السلام بود ، تا آن که حضرتش را به زندان بردند، وي (در فراق و دوري
مولایش امام کاظم علیه السلام می سوخت) پس از آن که بیست و هشت شب از زندانی شدن امام علیه السلام گذشت ، از
( دنیا رفت . ( 4
-1 علّامه مجلسی رحمه الله می گوید : منظور از صدقه احتمال دارد مقدار طلایی بوده که در صلیب بوده ، یا این که صدقه
ثروتش را می گفت .
-2 علّامه مجلسی رحمه الله می گوید : مراد از نعمت ، نعمت هدایت به سوي اسلام پس از کفر است .
یا به اعتبار خمس است ، یا این که امام علیه السلام نسبت « حقّ امام علیه السلام » -3 علّامه مجلسی رحمه الله می گوید : مراد از
به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است .
. 85 ح 106 / 478 ح 4 ، بحار الأنوار : 48 / -4 الکافی : 1
ص: 654
علّامه مجلسی رحمه الله پس از نقل این حدیث شریف، به توضیح آن پرداخته و لغات مشکل آن را به زیباترین وجه شرح می
دهد ، ( 1) آنگاه می گوید:
شده، به اعتبار عفّت و پوشیدگی آن بانوي بزرگوار از خلایق از جهت « لیله » این که از حضرت فاطمه زهراعلیها السلام تعبیر به
صورت و مرتبه بوده است.
نویسنده رحمه الله گوید : چنین تفسیري به جهت باطن آیه است، چرا که با دلالت التزامی ، ظاهر آیه بیانگر آن است، زیرا که
نزول قرآن در شب قدر بوده و آن فقط براي هدایت مردم و ارشاد آنان به سوي شرایع دین و اقامه حق تا انقضاي دنیا بوده
است، و این به وجود نمی آید جز به وجود امامی که در هر عصر و زمان بوده و به همه مایحتاج مردم آگاه باشد .
و این امر با نصب امیر مؤمنان علیه السلام ، و قرار دادن آن حضرت به عنوان گنجینه علم قرآن چه از نظر لفظی و چه از نظر
معنوي، چه از جهت ظاهري و چه از جهت باطنی؛ تحقق یافت، تا این که مصداقی براي کتاب مبین گردد .
از طرفی ، ازدواج آن حضرت با بانوي بانوان حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بود تا از آنان، امامان و پیشوایان هدایتگر تا روز
رستاخیز به دنیا بیاید. بنابراین، معلوم گردید که ظاهر و باطن قرآن با هم تطابق داشته و با همدیگر متلازمند.
------------------------------------------------
می نویسد : هشام بن سالم گوید : « بصائر الدرجات » 13 - شیخ جلیل القدر ، محمّد بن حسن صفّار قمی در / 1067
نزد عبداللَّه بن جعفر رفتم ، امام کاظم علیه السلام نیز در مجلس حضور داشت، در برابر حضرتش آئینه اي بود، آن حضرت
ردایی پوشیده و پیراهنی بر تن داشت، رو کردم به عبداللَّه و پیوسته از او سؤال کردم تا این که صحبت از زکات شد.
-1 گفتنی است که ما در ترجمه این حدیث ، از بیان و توضیح آن دانشمند توانا، نهایت استفاده را نمودیم . (مترجم)
ص: 655
وي گفت : از زکات می پرسی ؟ هر کس چهل درهم داشته باشد یک درهم آن را باید به عنوان زکات بپردازد .
من از این حکم درشگفت شده و با تعجّب به او نگاه کرده و گفتم: خداي کار تو را بهبود نماید ! ارادت و محبّت مرا نسبت
به پدر بزرگوارت می شناسی، من از آن بزرگوار نوشته هایی دارم ، می خواهی برایت بیاورم؟
گفت: آري، فرزند برادرم ! بیاور .
من از آن محفل برخاستم و به حرم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رفته و به آن حضرت پناه آورده و گفتم : اي رسول
خدا ! به سوي چه کسی بروم؟ به سوي قدري ها؟ حروري ها، مرجئه یا زیدیّه ؟
در این حال ، پسربچّه اي که کمتر از پنج سال داشت نزد من آمد، لباس مرا کشید و گفت: بیا .
گفتم: پیش چه کسی بروم؟
گفت: خدمت آقاي من ، موسی بن جفعر علیهما السلام .
من همراه او آمده و وارد صحن حیاط امام کاظم علیه السلام شدم، دیدم آن حضرت در اتاقی نشسته که جلو آن پشه بندي
است، رو به من کرد و فرمود:
اي هشام ! عرض کردم: بلی .
فرمود: لا إلی المرجئه ، ولا إلی القدریّه ، ولکن إلینا ؛
نه به سوي مرجئه (برو) و نه به سوي قدریه ؛ ولی نزد ما بیا .
( آنگاه داخل اتاق شده و خدمتش شرفیاب گشتم . ( 1
------------------------------------------------
آمده : حسین بن عبداللَّه بن جندب گوید: « تفسیر فرات » 14 - در / 1068
جعفر بن محمّد نامه اي بیرون آورد و گفت: پدرم براي ابو الحسن امام کاظم علیه السلام نوشت : قربانت گردم، من پیر و
ناتوان شده ام، اینک از انجام
. 50 ح 44 / -1 بصائر الدرجات : 250 ح 1 ، بحار الأنوار : 48
ص: 656
خیلی از کارهایی که پیش از این توانائی داشتم و انجام می دادم عاجزم، فدایت شوم ؛ دوست دارم چیزي به من بیاموزي که
مرا به پروردگارم نزدیک کرده و فهم و دانش مرا بیافزاید .
حضرت در پاسخ او نوشت :
قد بعثت إلیک بکتاب فأقرأه وتفهمه ، فإنّ فیه شفاء لمن أراد اللَّه شفاه ، وهدي لمن أراد اللَّه هداه .
نامه اي به تو نوشتم و فرستادم ، آن را بخوان و بفهم، زیرا که آن نامه، شفاي هر کسی است که خداوند بخواهد او را شفا
بخشد و هدایت هر کسی است که خداوند بخواهد او را هدایت کند .
را بسیار بگو و این نامه را به صفوان و آدم ( 1) بخوان . ؛ « بسم اللَّه الرحمن الرحیم ، لا حول و لا قوّه إلّا باللَّه العلی العظیم » ذکر
علیّ بن الحسین علیهما السلام می فرماید: همانا حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم امین خدا در روي زمین بود،
وقتی آن حضرت از دنیا رفت، ما اهل بیت، امینان خداوند در روي زمین هستیم، علم بلایا، مرگ و میرها، انساب عرب و
زادگاه اسلام نزد ماست. ما هر کس را ببینیم می فهمیم که آیا حقیقتاً ایمان دارد یا در واقع منافق است.
به راستی که شیعیان ما ؛ نامشان و نام پدرانشان نوشته شده ، خداوند متعال بر ما و بر ایشان عهد و پیمان گرفته است که هر
کجا ما وارد شویم آنها وارد شوند ، و هر کجا داخل گردیم آنها نیز داخل شوند ، بر ملّت و دین حضرت ابراهیم علیه السلام -
خلیل خدا - جز ما و آنها کسی نیست .
ما در روز رستاخیز بر نور پیامبرمان چنگ می زنیم و پیامبر ما چنگ به نور خدا می زند - که همانا دامن کبریایی، همان نور
است - شیعیان ما از نور ما پیروي می نمایند.
من فارقنا هلک ومن تبعنا نجا ، والجاحد لولایتنا کافر والمتّبع لولایتنا وتابع أولیائنا مؤمن ، لایحبّنا کافر ، ولا یبغضنا مؤمن .
آمده: ابو طاهر گوید: آدم ، نام یکی از دوستان صفوان بود . « بحار الأنوار » -1 در
ص: 657
من مات وهو محبّنا کان حقّاً علی اللَّه أن یبعثه معنا ، نحن نور لمن تبعنا ، ونور لمن اقتدي بنا ، من رغب عنّا لیس منّا ، ومن لم
یکن معنا فلیس من الإسلام فی شی ء .
هر که از ما جدا شود به هلاکت می رسد، هر که پیرو ما باشد نجات می یابد، منکر ولایت ما کافر است و پیرو ولایت ما و
اولیاي ما مؤمن . کافر ما را دوست نمی دارد و مؤمن ، با ما دشمنی نمی ورزد .
هر که با محبّت ما بمیرد بر خداست که او را با ما محشور فرماید، ما نوریم براي کسی که از ما پیروي کند، و کسی که به ما
اقتدا نماید، هر که از ما روي گرداند از ما نیست، و هر که از ما نباشد از اسلام بهره اي نبرده است.
دین به وسیله ما شروع و به وسیله ما پایان می پذیرد، به وسیله ما خداوند شما را از روییدنیهاي زمین بهره مند ساخته، و به
وسیله ما باران از آسمان می بارد، و به واسطه ما خداوند شما را از غرق در دریا، فرو رفتن در خشکی نگه می دارد.
خداوند به وسیله ما شما را در زندگیتان، در قبر، در محشر، در صراط ، کنار میزان و موقع ورودتان بر بهشت سود می رساند.
به راستی که مَثَل ما در کتاب خدا مَثَل آن مشکات (و چراغدان) است، که مشکات در قندیل است.
و آن چراغ ، حضرت محمّدصلی الله علیه وآله وسلم است « در آن چراغ است » ؛ « فیها مِصْباحٌ » پس ما همان مشکاتی هستیم که
. « آن چراغ در شیشه و حبابی قرار دارد » ؛ « المِصْباحُ فی زُجاجَهٍ » .
حبابی که همانند » ؛ « الزُجاجَهُ کأنَّها کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَلا غَرْبِیَّهٍ » ما همان حباب هستیم که
یعنی بر همه جا همچون ) « ستاره درخشان است که از درخت مبارك زیتونی که نه شرقی است و نه غربی شعله ور است
خورشید نورافشانی می کند) نه (جایی را) انکار کرده (و از نورافشانی خودداري می کند) و نه (آن را) از خود خوانده (و
بیشتر بر او می تابد) .
روشنی می بخشد بدون این که با آتش تماس » ؛ « یُضی ءُ وَلَوْ لَم تَمْسَ سْهُ نارٌ » ، « روغنش (نورش) نزدیک است » ؛ « یَکادُ زَیْتُها »
نوري است بر فراز » ؛ « نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ » ، که نور قرآن است « بگیرد
ص: 658
هر که را بخواهد ، و » ؛ (1) « مَن یَشاء وَاللَّهُ بِکُلِّ شَی ءٍ عَلیمٌ » ، یعنی به ولایت ما « نوري ، خدا به نور خود هدایت می کند
این که هر کسی را دوست دارد به وسیله ولایت ما هدایت می فرماید . ، « خداوند به هر چیزي داناست
بر خداست که در روز قیامت دوست ما را با چهره اي درخشان، با برهانی فروزان که دلیلش در پیشگاه خداوند رحمان بزرگ
است و دشمن ما را با چهره اي سیاه و با دلیلی باطل و سرافکنده در پیشگاه خدا، محشور نماید. و سزاوار است که خداوند
( دوست ما را رفیق پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان - که رفقاي خوبی هستند - قرار دهد . ( 2
و بر خداوند است که دشمن ما را رفیق شیاطین و کافران - که بد رفقایی هستند - قرار دهد. شهیدان ما ده درجه و مرتبه و
شهیدان شیعیان ما هفت درجه و مرتبه از سایر شهدا برترند .
فنحن النجباء ، ونحن أفراط الأنبیاء ، ونحن أبناء الأوصیاء ، ونحن خلفاء الأرض ، ونحن أولی الناس باللَّه ، ونحن المخصوصون
فی کتاب اللَّه ونحن أولی الناس بدین اللَّه .
پس ما برگزیدگان، بازماندگان پیامبران، فرزندان اوصیا و خلفاي زمین هستیم، ما از همه مردم به خداوند نزدیک تریم، ما
همان شخصیّت هاي برگزیده و ممتاز در کتاب خدا بوده و ما از همه مردم بر دین خدا سزاوارتریم.
شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً وَالَّذي أَوْحَیْنا » : ما همان کسانی هستیم که خداوند دینش را براي ما تشریع نموده و فرمود
؛ « إلَیْکَ وَما وَصَّیْنا بِهِ إبْراهیمَ وَمُوسی وَعیسی
آیینی را براي شما تشریع نمود که به نوح توصیه کرده بود و آنچه را که بر تو وحی نمودیم - اي محمّد ! - و آنچه به ابراهیم »
، موسی و عیسی سفارش
. -1 سوره نور ، آیه 35
وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیّینَ » : -2 اشاره به آیه شریفه اي است که خداوند می فرماید
کسانی که از خدا و پیامبر فرمان برند آنان با کسانی خواهند بود که » ؛ « والصِ دّیقینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحینَ وَحَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً
سوره نساء ، آیه . « خدا ایشان را گرامی داشته که با پیامبران ، راستگویان ، شهیدان و شایستگان هستند که چه نیکو رفیقانند
. 69
ص: 659
به راستی که ما دانستیم و آنچه را که دانستیم ابلاغ نمودیم ، و علم همه انبیاء در ما به ودیعه نهاده شده است . « نمودیم
به وسیله آل محمد « این که دین را برپا دارید » ؛ « أَنْ أَقیمُوا الدّینَ » ما وارثان پیامبران، و فرزندان پیامبران اولی العزم هستیم که
گران » ؛ « کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکینَ » ، و بر جماعت خود متّحد باشید « و در آن ، تفرقه ایجاد نکنید » ؛ « وَلاتَتَفَرَّقُوا فیهِ » علیهم السلام
کسی که به ولایت علیّ بن ابی طالب علیهما السلام شرك ورزید - . - « است بر مشرکان
؛« اللَّه » که ولایت علی علیه السلام می باشد، و به راستی « آنچه شما آنان را به سوي آن می خوانید » ؛ « ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ »
هر کس را بخواهد برمی گزیند و کسی را که به سوي » ؛ (1) « یَجْتَبی إِلَیْهَ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدي إِلَیْهِ مَنْ یُنیبُ » ! اي محمّد « خداوند »
. « او بازگردد هدایت می کند
]حضرت فرمود :[ (یعنی) برمی گزیند و هدایت می کند کسی را که دعوت تو را در مورد ولایت علی بن ابی طالب علیهما
( السلام بپذیرد. ( 2
------------------------------------------------
15 - در کتاب سیّد حسن بن کبش آمده است: سماعه گوید: / 1069
امام کاظم علیه السلام به من فرمود:
اي سماعه! هرگاه به سوي خداوند متعال حاجتی داشتی بگو:
أَللَّهُمَّ إِنّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَعَلِیٍّ علیهما السلام فَإِنَّ لَهُما عِنْدَكَ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ وَقَدْراً مِنَ الْقَدْرِ ، فَبِحَقِّ ذلِکَ الشَّأْنِ ، وَبِحَقِّ
ذلِکَ الْقَدْرِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَفْعَلَ بی کَذا وَکَذا .
بار خدایا! از تو می خواهم به حق محمّد مصطفی و علی مرتضی - که درود بر آن دو بزرگوار باد - چرا که آنان در پیشگاه »
تو داراي مقام و منزلتی والا و مرتبت و ارزش بالایی هستند ، پس به حق این مقام و منزلت و حق این قدر و مرتبت می خواهم
. « که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و حاجتم را - که چنین و چنان است - روا کنی
. -1 سوره شوري ، آیه 13
. 312 ح 20 / -2 تفسیر فرات : 283 ح 384 ، بحار الأنوار : 23
ص: 660
زیرا در هنگام رستاخیز هیچ فرشته مقرّب ، پیامبر مرسل و مؤمنی که خداوند دلش را با ایمان آزموده، نمی ماند جز آن که در
( آن روز ، نیازمند آن دو بزرگوار هستند. ( 1
------------------------------------------------
آمده: سماعه بن مهران گوید: « بصائر الدرجات » 16 - در / 1070
من در محضر باصفاي پیشواي هفتم ، امام کاظم علیه السلام بودم، جلوس در محضرش به درازا کشید، حضرت فرمود :
أتحبّ أن تري أبا عبداللَّه علیه السلام ؟
آیا میل داري امام صادق علیه السلام را ببینی ؟
عرض کردم: سوگند به خدا! دوست دارم (حضرتش را ببینم).
فرمود: برخیز و وارد آن اتاق شو.
( برخاستم و وارد اتاق شدم، ناگاه دیدم امام صادق علیه السلام در آنجا نشسته اند. ( 2
------------------------------------------------
می نویسد: « صفات الشیعه » 17 - شیخ جلیل القدر، علیّ بن حسین بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق، در کتاب / 1071
ابن ابو نجران گوید:
از امام کاظم علیه السلام شنیدم که می فرمود:
من عادي شیعتنا فقد عادانا ، ومن والاهم فقد والانا ، لأنّهم منّا ، خلقوا من طینتنا ، من أحبّهم فهو منّا ، ومن أبغضهم فلیس منّا .
شیعتنا ینظرون بنور اللَّه ، ویتقلّبون فی رحمه اللَّه ، ویفوزون بکرامه اللَّه . ما من أحد من شیعتنا یمرض إلّا مرضنا لمرضه ، ولا
اغتمّ إلّا اغتممنا لغمّه ، ولایفرح إلّا فرحنا لفرحه ، ولایغیب عنّا أحد من شیعتنا أین کان فی الأرض شرقها أو غربها ، ومن ترك
من شیعتنا دیْناً فهو علینا ، ومن ترك منهم مالًا فهو لورثته .
هر که با شیعیان ما دشمنی نماید ، با ما دشمنی نموده است، و هر که به آنان
. 59 ح 81 ، الصحیفه الکاظمیّه الجامعه : 36 / 127 (با اندکی تفاوت) ، بحار الأنوار : 8 / -1 دعوات راوندي : 51
. -2 بصائر الدرجات : 276 ح 8
ص: 661
مهر ورزد به ما مهر ورزیده، چرا که آنان از ما هستند و از خمیره (طینت) ما آفریده شده اند، کسی که آنان را دوست داشته
باشد، از ماست، و کسی که آنان را دشمن بدارد، از ما نیست.
شیعیان ما با نور خدا می نگرند و در رحمت او غوطه ور می شوند، و به کرامت خدا رستگار می گردند. هیچ یک از شیعیان
ما بیمار نمی شود جز آن که ما نیز به بیماري او ، بیمار می شویم، و چون اندوهناك گردد ما نیز به غم او، اندوهناك می
شویم و اگر خوشحال گردد ما نیز به خوشحالی او، مسرور می شویم .
هیچ کدام از شیعیان ما از دیدگاه ما پنهان نیستند ، چه در شرق زمین باشند یا در غرب آن، اگر یکی از آنان قرضی از خود
بجاي گذارد ما آن را ادا می کنیم و اگر ثروتی از او باقی بماند ، مال ورثه اوست.
شیعیان ما کسانی هستند که نماز را برپا می دارند، زکات را می پردازند، حج بیت خدا را انجام می دهند، ماه رمضان را روزه
می گیرند ، و ولایت اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته و از دشمنان آنان بیزاري می جویند .
(آري ،) آنان اهل ایمان و پرهیز ، اهل ورع و تقوا هستند، هر که آنان را رد نماید در واقع خدا را رد کرده است و هر که بر
آنان طعنه زده و ایراد بگیرد در واقع بر خدا طعنه زده است، چرا که آنان بندگان حقیقی خداوند و دوستداران درستکار او
هستند.
سوگند به خدا! یکی از آنان در روز قیامت قادر است به اندازه نفرات دو قبیله اي همانند ربیعه و مضر را شفاعت نماید، و
( خداوند بجهت کرامتی که بر آنان قائل است ، شفاعت آنان را می پذیرد . ( 1
------------------------------------------------
منسوب به دانشمند جلیل القدر شیخ مفید قدس سره آمده است : ابو المعزا گوید: امام « اختصاص » 18 - در کتاب / 1072
کاظم علیه السلام فرمود:
من کانت له إلی اللَّه حاجه وأراد أن یرانا وأن یعرف موضعه من اللَّه فلیغتسل ثلاث لیال یناجی بنا فإنّه یرانا ویغفر له بنا
ولایخفی
. 167 ح 25 / -1 صفات الشیعه : 82 ح 5 ، بحار الأنوار : 68
ص: 662
علیه موضعه .
هر کس به سوي خداوند نیازي داشته باشد و بخواهد ما را ببیند و با موقعیّت خویش در نزد خداوند آشنا شود، بایستی سه
شب غسل نموده و با ما مناجات و گفتگو کند ، در این صورت ما را خواهد دید و به وسیله ما آمرزیده شده و موقعیّتش بر او
مخفی نخواهد ماند .
عرض کردم: آقاي من! آیا امکان دارد کسی که شراب خوار است شما را در خواب ببیند؟ فرمود:
لیس النبیذ یفسد علیه دینه ، إنّما یفسد علیه ترکنا وتخلّفه عنّا ، إنّ أشقی أشقیاءکم من یکذّبنا فی الباطن بما یخبر عنّا ، یصدّقنا
فی الظاهر ویکذّبنا فی الباطن .
شراب ، دین او را از بین نمی برد، آنچه باعث از بین رفتن دین می شود ترك ما و فاصله گرفتن از ماست، به راستی که
بدبخت ترین بدبخت از شما ، کسی است که به آنچه از ما خبر می دهد ، در باطنِ خود ، تکذیب نماید، (یعنی:) ما را در
صورت ظاهر تصدیق می نماید ، ولی در باطن خودش ما را تکذیب می نماید .
ما فرزندان پیامبر و رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و امیر مؤمنان علی علیه السلام و دوستان پروردگار جهانیان هستیم.
ما سرآغاز کتاب خداییم، دانشمندان به وسیله ما لب به سخن گشودند، اگر غیر این بود همگی گنگ می شدند.
. ( ما مناره ها را بر افراشتیم، و قبله را به مردم شناساندیم. ما همان حجر بیت در آسمان و زمین هستیم ( 1
بنا غفر لآدم ، وبنا ابتلی أیّوب ، وبنا افتقد یعقوب ، وبنا حبس یوسف ، وبنا دفع البلاء ، وبنا أضاءَت الشمس .
آدم علیه السلام به سبب ما بخشیده شد ، ایّوب (پیامبر) به سبب ما مبتلا گشت،
-1 علّامه مجلسی رحمه الله در توضیح این فراز از سخن امام کاظم علیه السلام می گوید : یعنی اختصاص ما به بیت ، همانند
اختصاص حجر اسماعیل علیه السلام به آن است ، که ساکنان زمین و آسمان آن را می شناسند .(مترجم)
ص: 663
یعقوب به سبب ما یوسفش را گم کرد ، و یوسف به سبب ما به زندان افتاد ( 1) ، بلا به سبب ما دفع می شود و آفتاب به سبب
ما نورافشانی می نماید.
اسامی ما در عرش پروردگارمان نوشته شده است ، در آنجا نوشته :
محمّد خیر النبیّین ، وعلیّ سیّد الوصیّین ، وفاطمه سیّده نساء العالمین ؛
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم بهترین پیامبران، علی علیه السلام سرور جانشینان، فاطمه علیها السلام بانوي بانوان جهانیان
است .
من خاتم اوصیا و طالب باب هستم، من صاحب صفّین هستم، من انتقام گیرنده از اهل بصره هستم، من صاحب کربلا هستم .
من أحبّنا وتبرّأ من عدوّنا کان معنا، وممّن فی الظلّ الممدود والماء المسکوب .
هر کس ما را دوست بدارد و از دشمنان ما بیزاري جوید، با ما خواهد بود، و جزو کسانی است که در بهشت در سایه بلند
درختان و در کنار نهر آب هاي زلال و روان خواهد بود.
نویسنده رحمه الله گوید: این حدیث شریف طولانی است ، در آخر آن آمده:
( به راستی که خداوند میان پیامبران و اوصیاء در علم و طاعت اشتراك قرار داده است . ( 2
------------------------------------------------
19 - باز در همان کتاب می خوانیم: حمّاد بن عیسی گوید: / 1073
محضر باصفاي امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدم، عرض کردم: قربانت
-1 علّامه مجلسی رحمه الله در توضیح این فراز از حدیث شریف می فرماید: منظور از ابتلاي حضرت ایّوب، فراق حضرت
یعقوب و زندانی شدن حضرت یوسف علیهم السلام دو جهت است :
... « من خاتم اوصیا هستم » فراز ، « بحار الأنوار » 256 ح 32 . گفتنی است که در / 87 ، بحار الأنوار : 26 - -2 الإختصاص : 88
نیامده است .
ص: 664
گردم؛ از خداوند بخواه که براي من خانه، زن، فرزند، خادم مرحمت فرماید و زیارت خانه خدا را در هر سال عنایت فرماید.
امام کاظم علیه السلام دعا کرد و فرمود:
أللهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد ، وارزقه داراً وزوجه وولداً وخادماً والحجّ خمسین سنه ؛
خداوندا ! بر محمّد و خاندان محمّد علیهم السلام درود فرست و بر حمّاد، خانه، زن، فرزند، خادم و پنجاه سال توفیق زیارت
بیت اللَّه الحرام عنایت کن!
حمّاد گوید: وقتی حضرت پنجاه سال حج را شرط نمود؛ فهمیدم که بیش از پنجاه سال موفّق به زیارت خانه خدا نخواهم شد .
حمّاد می افزاید : (پس از آن دعا) من تاکنون چهل و هشت سال به سفر حج رفته ام، و این خانه من است که خداوند روزي
نمود ، و آن همسر من است که پشت پرده هم اکنون سخن مرا می شنود، و این فرزندم و این هم خدمتکارم که همه اینها را
خداوند به برکت دعاي امام کاظم علیه السلام به من ارزانی داشته است .
او پس از نقل این جریان ، دو مرتبه دیگر به حجّ مشرّف شد و پنجاه مرتبه کامل شد ، آنگاه براي سفر دیگري آماده شد و به
سوي حج حرکت کرد، او در این سفر با ابو العبّاس نوفلی قصیر همسفر شد، وقتی به محل احرام رسیدند، حمّاد وارد رودخانه
شد تا غسل کند ، آب رودخانه زیاد شد و او را غرق نمود و پیش از انجام پنجاه و یکمین مراسم حج از دنیا رفت ، خداوند او
و پدرش را رحمت کند .
( وي از اهل جهینه بود و تا زمان امام رضا علیه السلام زندگی کرد و در سال دویست و نه هجري از دنیا رفت. ( 1
-----------------------------------------
الف) یا به جهت کوتاهی اندکی بود که در معرفت آنان و در مورد توسّل به آنان داشتند و این به گونه اي بود که موجب
گناه نمی شده است .
ب) یا به جهت کمال معرفت و توسّل به آنان، مبتلا شده اند، چرا که ابتلا علامت و نشانه فضل و کمال است. (مترجم)
. 180 ح 23 / -1 الإختصاص : 201 و 202 ، بحار الأنوار : 48
ص: 665
پایان بخش نهم
اشاره
در پایان این بخش به اشعاري غرّا و برخی از سفارش هاي امام کاظم علیه السلام می پردازیم :
اشعاري غرّا در مدح امام کاظم علیه السلام
سفارش امام کاظم علیه السلام به فرزندانش
پندي سودمند از امام کاظم علیه السلام
اشعاري غرّا در مدح امام کاظم علیه السلام
ادیب عالی قدر عبد الباقی عَمري در مدح امام کاظم علیه السلام می گوید:
خلعنا نفوساً قبل خلع نعالنا
غداه حللنا مرقداً منک مأنوسا
ولیس علینا من جناح نجعلها
لأنّک بالوادي المقدّس یا موسی
آنگاه که بامدادان به سوي حرم باصفاي تو رو آوریم ؛ پیش از آن که کفشهایمان را بکنیم جانهایمان از قالب تهی می کنیم .
و براي ما بالی نیست که آن را (از باب تواضع) فرود آوریم ؛ چرا که وجود تو اي موسی ! در وادي مقدّس است .
باز در مدیحه دیگري گوید:
لذو استجر متوسّلًا
إن ضاق أمرك أو تعسر
بأبی الرضا جدّاً لجوا
د محمّد موسی بن جعفر علیهم السلام
آنگاه که در کارت گره افتاد و امر به تو سخت شد ؛
به پدر بزرگوار امام رضا علیه السلام و جدّ امام جواد علیه السلام یعنی حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام پناهنده و به آن
بزرگوار متوسّل شو !
باز در سروده دیگري گوید:
أیا ابن النبیّ المصطفی وابن صنوه
علیّ ویابن الطهر سیّده النسا
لئن کان موسی قد تقدّس فی طوي
فأنت الّذي وادیه فیه تقدّسا
اي فرزند محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و برادرش علی مرتضی علیه السلام ! و اي فرزند پاك بانوي بانوان حضرت
زهراعلیها السلام !
پاك و مقدّس گردید ، تو کسی هستی که وادي تو از وجود تو پاك و مقدّس « طوي » اگر موسی پیامبر علیه السلام در وادي
گشت .
ص: 666
وي در حضور ندیم بک افندي چنین می سراید:
سمیّ الکلیم أتاك الندیم
بصدق الصمیم وقلب سلیم
تقبّل دعاه وابلغ مناه
واحسن قراه فأنت الکریم
بحقّ النبیّ وحقّ الوصیّ
أبیک ولیّ العلیّ العظیم
اي همنام موسی کلیم ؛ ندیم با نیّتی خالص و دلی سالم به محضرت آمده است .
دعاي او را پذیرفته و به آروزیش برسان ، و خوب از او مهمان نوازي کن که تو بزرگواري .
به حقّ پیامبر و به حقّ جانشین او که پدر بزرگوار تو و ولیّ خداي والا و بزرگ است .
از جمله معجزات امام کاظم علیه السلام آن است که ابن الغار بغدادي سروده است که:
وله معجز القلیب فسل عنه
رواه الحدیث بالنقل تخبر
ولدي السجن حین أبدي إلی السجن
قولًا فی السجن والأمر مشهر
ثمّ یوم الفصاد حتّی أتی الآسی
إلیه فردّه وهو یذعر
ثمّ نادي آمنت باللَّه لا غیر
وأنّ الإمام موسی بن جعفر علیهما السلام
واذکر الطائر الّذي جاء بالصک
إلیه من الإمام وبشّر
ولقد قدّموا إلیه طعاماً
فیه مستلمح أباه وأنکر
وتجافی عنه وقال حرام
أکل هذا فکیف تعرف منکر
واذکر الفتیان أیضاً ففیهما
فضله أذهل العقول وأبهر
عند ذاك استقال من مذهب
( کان یوالی أصحابه وتغیّر ( 1
او داراي شگفتی هایی است ؛ از جمله معجزه اي در مورد آن چاه کهن دارد که قصّه آن را از راویان حدیث بپرس تا تو را
آگاه نمایند .
او در زندان نیز شگفتی دارد که آنگاه که آن سخن را در میان زندانیان آشکار
. 79 ح 101 / 304 و 305 ، بحار الأنوار : 48 / -1 المناقب : 4
ص: 667
نمود و این اعجاز نیز مشهور است .
آنگاه که روز فَصد و رگ زنی بود ، وقتی طبیب نزد او در حالی که می ترسید عقب نشست .
سپس فریاد زد : من فقط به خداي منّان ایمان آوردم و همانا تو امام و پیشوا هستی اي موسی بن جعفر!
و یاد آور آن پرنده اي را که با نام ه اي از سوي امام علیه السلام آمد و به او مژده داد .
در اعجاز دیگري طعامی به آن حضرت آوردند که نگاهی به آن نموده و آن را رد کرد .
و از آن دور شد و گفت : خوردن این حرام است ، پس چگونه منکر شناخته می شود ؟
و به یاد آور معجزه اي که در مورد آن دو جوان بود ، که چنان فضیلتی است عقل ها را پریشان و مبهوت می سازد .
در این هنگام بود که از مذهب خویش - که یارانش را دوست می داشت - دست برداشت و از نظر اعتقادي دگرگون شد .
اینک ابیاتی را که در نزد خاصّان از ارادتمندان امام کاظم علیه السلام مشهور و مجرّب است که هرگاه کسی را حاجتی باشد
، این اشعار را بنویسد و به سوي بارگاه باصفاي آن حضرت برود و براي استشفاع و قضاي حوائج این اشعار را داخل ضریح
مطهّر بیاندازد :
لم تزل للأنام تحسن صنعا
وتجیر الّذي أتاك وترعی
وإذا ضاقت الفضاء بی ذرعی
یا سمیّ الکلیم جئتک اسمعی
والهوي مرکبی وحبّک زادي
أنت غیث للمجد بین ولولا
فیض جدویکم الوجود اضمحلا
قسماً بالّذي تعالی وجلا
لیس تقضی لنا الحوائج إلّا
عند باب الرجا جدّ الجواد علیهما السلام
تو همواره براي مردم ، نیکی و احسان می نمایی؛ و هر کس به تو رو آورد تو پناهش می دهی .
ص: 668
و آنگاه که از هر سو عرصه بر من تنگ شود ، اي همنام موسی کلیم! به سوي تو می شتابم .
در حالی که سوار بر مرکب عشق بود و دوستی ره توشه من است .
تو باران رحمت براي دل هاي تفدیده هستی که اگر فیض بی انتهاي شما نبود عالم وجود از هم می پاشید .
سوگند سوگند به خدایی که تعالی و بزرگ است ! هیچ جا حاجات من برآورده نمی شود ؛
جز در خانه امید جدّ بزرگوار امام جواد علیه السلام .
--------------------------------
سفارش امام کاظم علیه السلام به فرزندانش
آمده: روایت شده است: « کشف الغمّه » در کتاب
روزي امام کاظم علیه السلام فرزندانش را خواست و به آنها فرمود:
یا بنیّ ! إنّی موصیکم بوصیّه فمن حفظها لم یضع معها ، إن أتاکم آت فأسمعکم فی الاُذن الیمنی مکروهاً ، ثمّ تحوّل إلی الاُذن
الیسري فاعتذر وقال : لم أقل شیئاً فاقبل عذره .
اي فرزندانم! من شما را به وصیّتی سفارش می کنم که اگر کسی آن را حفظ کرده و بدان عمل نماید ضایع نخواهد شد و آن
این که: هرگاه کسی آمد و بر گوش راست شما سخنان ناپسندي گفت ، آنگاه برگشت و در گوش چپ شما عذرخواهی
( نمود، و گفت: من چیزي نگفتم، عذر او را بپذیرید. ( 1
----------------------------------
پندي سودمند از امام کاظم علیه السلام
روایت شده است : روزي هارون الرشید لعنه اللَّه به امام کاظم علیه السلام نوشت : مرا با پندي مختصر موعظه کن ! حضرت در
پاسخ وي نوشت :
ما من شی ء تراه عینک إلّا وفیه موعظه .
( هیچ چیز نیست که چشمانت آن را می بیند جز آن که در آن پند و اندرزي است. ( 2
-------------------------------------
.218/ -1 کشف الغمّه : 2
. 319 ح 2 / -2 امالی شیخ صدوق : 599 ح 8 مجلس 76 ، بحار الأنوار : 78
ص: 669
بخش